معشوق من چنان لطیف است ،

 

که خود را به "بودن" نیالوده است؛

 

که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد ،

 

نه معشوق من بود.

 

دکتر شریعتی

دسته ها : دکتر شریعتی:
يکشنبه هفدهم 9 1387
دنیا بیستون است اما فرهاد ندارد!!!
دنیا بیستون است اما فرهاد ندارد ؛و آن تیشه هزار سال است که در شکاف کوه افتاده است. مردم می آیند و می روند اما کسی سراغ آن تیشه را نمی گیرد. دیگر کسی نقشی بر این سینه ی سخت و ستبر نمی کند                                 

دنیا بیستون است و روی هر ستون ،عفریت فرهاد کش نشسته است. هر روز پایین می آید و در گوش ات نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد ؛و جهان تلخ می شود. تو اما باور نکن. عفریت فرهاد کش دروغ می گوید. زیرا که تا عشق هست ،شیرین هست.

عشق اما گاهی سخت می شود ،آنقدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید. روی این بیستون نا ساز و نا هموار گاهی تنها با تیشه می توان ردی از عشق گذاشت ؛وگرنه هیچ کس باور نمی کند که این بیستون فرهادی داشت.

ما فرهادیم و دیگران به ما می خندند. ما فرهادیم و می خواهیم بر صخره های این دنیا ،جویی از شیر و جویی از عسل بکشیم ؛از ملکوت تا مغاک. عشق ،شیر و عشق ،شکر ؛عشق ،قند و عشق ،عسل ؛شیر و شکر و قند و عسل عشق ،نه در دست شیرین که در دستان خسرو است. خسرو ما اما خداوند است. ما به عشق این خسرو است که در بیستون مانده ایم. ما به عشق این خسرو است که تیشه به ریشه ی هر چه سنگ و صخره می زنیم. ما به عشق این خسرو ... وگرنه شیرین بهانه است. ما می رقصیم و بیستون می رقصد. ما می خندیم و بیستون می خندد. بگذار دیگران هم به ما بخندند. آنها که نمی دانند خسرو ما چقدر شیرین است.   

عرفان نظر آهاری  

دسته ها : متن های توپ
دوشنبه چهارم 9 1387

نابینا به ماه گفت : دوستت دارم .

 ماه گفت : چه طوری ؟ تو که نمی بینی .

 نابینا گفت : چون نمی بینمت دوستت دارم .

 ماه گفت : چرا ؟

نابینا گفت : اگر می دیدمت عاشق زیباییت می شدم ولی حالا که نمی بینمت عاشق خودت هستم

دسته ها : متن های توپ
شنبه دوم 9 1387

من اگر این جزئیات را درباره ی ستاره ی (ب612) برای شما نقل کردم و اگر شماره ی آن را به شما گفتم برای آدم بزرگ هاست. آدم بزرگ ها ارقام را دوست دارند.وقتی با ایشان از دوست تازه ای صحبت می کنید هیچ وقت از شما راجع به آنچه اصل است نمی پرسند. هیچ وقت به شما نمی گویند که مثلا آهنگ صدای او چطور است؟ چه بازی هایی را بیشتر دوست دارد؟ آیا پروانه جمع می کند؟ بلکه از شما می پرسند (چند سال دارد؟ چند برادر دارد؟
وزنش چقدر است؟ پدرش چقدر درآمد دارد؟) و تنها در آن وقت است که خیال می کنند او را می شناسند. اگر شما به آدم بزرگ ها بگویید: (من خانه ی زیبایی دیدم پشت بامش کبوتران ... ) ،نمی توانند آن خانه را در نظر تجسم کنند. باید به ایشان گفت :( یک خانه ی 100000 فرانکی دیدم ) آنوقت به بانگ بلند خواهند گفت :به به ! چه خانه ی قشنگی! همین طور اگر به ایشان بگویید: ( دلیل اینکه شازده کوچولو وجود داشت این است که او بچه ی شیرین زبانی بود و می خندید و گوسفند می خواست و هر کس گوسفند بخواهد دلیل بر این است که وجود دارد.) شانه بالا می اندازند و شما را بچه می پندارند ! ولی اگر به ایشان بگویید : ( سیاره ای که شازده کوچولو از آنجا آمده ب612 است ) باور خواهند کرد و شما را از شر سوال های خود راحت خواهند گذاشت. آدم بزرگ ها همین طورند. نباید از ایشان رنجید. بچه ها باید نسبت به آدم بزرگ ها خیلی گذشت داشته باشند!!!

 

آنتوان دوسنت اگزوپری

دسته ها : متن های توپ
پنج شنبه سیم 8 1387

مهربانی را وقتی دیدم که کودکی خورشید را در دفتر نقاشیش سیاه کشید ، تا پدر کارگرش ، زیر نور آفتاب نسوزد.

دسته ها : جملات توپ
پنج شنبه سیم 8 1387
چه پستند آنها که فاصله ی میان آنچه هست شان با آنچه باید باشدشان نزدیک است و حتی در بعضی هردو بر هم منطبق!
 دکتر شریعتی
دسته ها : دکتر شریعتی:
يکشنبه بیست و ششم 8 1387

اگر دروغ  رنگ داشت هر روز شاید

ده ها رنگین کمان از دهان ما نطفه می بست

و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود

اگر عشق ارتفاع داشت

من زمین را زیر پای خود داشتم

و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی

آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی

اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد

اگر دیوار نبود نزدیکتر بودیم, همه وسعت دنیا یک خانه می شد

و تمام محتوای سفره سهم همه بود

 و هیچ کس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمی شد

اگر خواب حقیقت داشت

 همیشه با تو در آن ساحل سبز لبریز از نا باوری بودم

اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند

و یکنفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید

تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند

اگر مرگ نبود زندگی بی ارزشترین کالا بود, زیبایی نبود, خوبی هم شاید

اگر عشق نبود به کدامین بهانه می خندیدیم و می گریستیم؟

کدام لحظه ناب را اندیشه می کردیم؟

چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری بیگمان پیش تر از اینها مرده بودیم, اگر عشق نبود

اگر کینه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

و من با دستانی که زخم خورده توست

گیسوان بلند تو را نوازش می کردم

و تو سنگی را که من به شیشه ات زده بودم به یادگار نگه می داشتی و

 

ما پیمانه هایمان را شبهای مهتابی به سلامتی دشمنانمان پر می کردیم

 

دکتر شریعتی

دسته ها : دکتر شریعتی:
شنبه بیست و پنجم 8 1387

ناتانائیل، با تو از" لحظه ها" سخن خواهم گفت.

آیا پی برده ای که "حضور "آن ها چه نیرویی دارد. اندیشه ای نه چندان استوار در باره ی مرگ سبب شده است که برای کوچک ترین لحظات زندگی خود آن ارزشی را که باید، قائل نشوی .

و آیا در نمیابی که اگر هر یک از این لحظات، به نحوی به اصطلاح مشخص بر زمینه ی تیره و تار قرار نمی گرفت، نمی توانست درخششی چنین شگفت انگیز داشته باشد؟ 

مائده های زمینی اثر آندره ژید

دسته ها : متن های توپ
شنبه بیست و پنجم 8 1387

ما همه می پنداریم که باید خدا را پیدا کنیم ،اما افسوس که نمی دانیم  در انتظار یافتن" او"، دعاهایمان را به کدامین سو روانه کنیم. سر انجام به خود می گوییم که او در همه جا هست، در هر جا که به تصور در آید و "نایافتنی" است و بی هدف زانو می زنیم.

و تو ناتانائیل

 به کسی مانند خواهی بود  که برای هدایت خویش در پی نوری می رود، که خود به دست دارد.  هر جا بروی جز خدا نخواهی دید .

ناتانائیل

 همچنان که می گذری به همه چیز نگاه کن و در هیچ چیز درنگ مکن، به خود بگو که تنها خداست که گذرا نیست.

مائده های زمینی اثر آندره ژید

دسته ها : متن های توپ
شنبه بیست و پنجم 8 1387
life

life is a road and you are its passengers so , be careful about the value of your times , maybe you wont be in the road tomorrow

دسته ها : جملات توپ
شنبه بیست و پنجم 8 1387
حیات از آب است پس آب ،بابا داد ،نه بابا آب داد ! 
دسته ها : جملات توپ
جمعه بیست و چهارم 8 1387

ماه نورافشانی خود را مدیون خورشید است.

هیچ گاه دیده اید ماه در حضور خورشید خودنمایی کند؟ 

دسته ها : جملات توپ
جمعه بیست و چهارم 8 1387

به من بگو : نگو 

نمی گویم

اما نگو ،نفهم

چون نمی توانم نفهمم

من ،می فهمم !

 

دکتر شریعتی

دسته ها : دکتر شریعتی:
شنبه هجدهم 8 1387
X